عيد، «حول حالنا» است
كه واجب است بفهميم
عيد، شوقي است
كه پدرم را به مزرعه مي خواند
عيد، تن پوش كهنه باباست
كه مادر
آن را به قد من كوك مي زند
و من آن قدر بزرگ مي شوم
كه در پيراهن مي گنجم
عيد، تقاضاي سبز شدن است
يا مقلب القلوب! سلمان هراتی
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: بهار و نوروز در شعر فارسی ، ،
برچسبها: اشعار شاعران بزرگ برای بهار و نوروز , اشعار عید نوروز , شعر زیبا برای بهار و نوروز , اشعار موضوعی , شعر در وصف بهار و نوروز ,