تبادل
لینک هوشمند
کس با زبان دلم آشنا نیست
چه امید بندم در ابن زندگانی
که در ناامیدی سر آمد جوانی
سرآمد جوانی و ما را نیامد
پیام وفایی از این زندگانی
بنالم زمحنت همه روز تا شام
بگریم ز حسرت همه شام تا روز
تو گویی سپندم بر این آتش طور
بسوزم از این آتش آرزوسوز
موضوعات مرتبط: اشعار ، ،
تاريخ : دو شنبه 9 ارديبهشت 1392 ا 8:10 نويسنده : soheil ا
وقتی که دیگر نبود ،
من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی که دیگر رفت ،
من در انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد ،
من او را دوست داشتم.
وقتی که او تمام کرد ،
من شروع کردم .
وقتی او تمام شد ،
من آغاز شدم .
و چه سخت است تنها متولد شدن ،
مثل تنها زندگی کردن
مثل تنها مردن …
دکتر شریعتی
موضوعات مرتبط: اشعار ، ،
تاريخ : دو شنبه 9 ارديبهشت 1392 ا 8:7 نويسنده : soheil ا
خبرنامه وب سایت:
